عکس یک قلب قشنگ و بی ریا
بر تن ساحل کشیدم در غروبی بی صدا
من که دل بستم به اون قلب بزرگ
گریه ها کردم کنارش تا بمونه تا ابد
من به آن قلب شنی دل بسته ام
تا بداند از دل هر آدمی من خسته ام
شکوه ها کردم برایش تا سحر
گفت فردا نیست از من هیچ اثر
ناگهان موجی آمد وتیری به قلب من نشست
بی صدا تاریک و تنها قلب تنهایم شکست
نظرات شما عزیزان: